"دائو" همواره بیفعل است، و او را نیست فعلی ناکرده.
دائو دِه جینگ، بند 37.
تصویر: وُو وِی (蕪為) به معنی «بی فعلی».
"دائو" همواره بیفعل است، و او را نیست فعلی ناکرده.
دائو دِه جینگ، بند 37.
تصویر: وُو وِی (蕪為) به معنی «بی فعلی».
در کتاب «تذکرۀ جاودانان» (神仙傳) اثر «گِه هُنگ» (葛洪) چنین آمده است: «جّانگ دائولینگ» (張道陵) پیر پرآوازۀ آیین دائویی و موسس «طریق استادان آسمانی» (تیِنشّی دائو 天師道) در دورۀ دودمان "هان"، روزی از جهت امتحان مریدان از ایشان میخواهد که هر کجا رفت در پیاش روند. پس، از کوهی بالا میشود و ناگاه از پرتگاهی خود را به زیر میافکند، مریدان همه سراسیمه و پراکنده میشوند مگر دو تن، «جّائو شِّنگ» (趙昇) و «وانگ چّانگ» (王長) که به دنبال استاد از پرتگاه میپرند و چون کاهی بهنرمی به زمین میرسند و آنجا استاد را میبینند که بر روی تختی از یشم سپید نشسته است و باز همه پرواز میکنند و میفرازند.
«ژِن شیُنگ» (任熊؛ عصر حکومت "چینگ") این نقاشی (مطلب پیشین) را میکشد. شعرِ نوشته شده بر روی نقاشی سرودۀ همو است:
投崖一千尺,
下有白玉床,
回视尘世烟苍苍。
از پرتگاه هزار فرسنگی بپر،
تختی از یشم سپید آن پایین است؛
یا بازگرد و حیات دنیا را بنگر، جز دودی تیره میبینی؟
* تصویر: «جّانگ دائولینگ» بر لب پرتگاه، اثر «ژِن شیُنگ» (任熊؛ 1823-1857م.).
[استاد] «یِو یییانگ» از مرگ و زندگی در میگذرد:
از مرگ و زندگی میباید درگذشت،
برای تحقق (دِه 得) به "دائو" و عروج [به آسمان و جاودانه شدن].
با زدودن «غبار بزرگِ» روزنههای حوّاس است
که آگاه توانند شد بدانچه [در ازل] پیش از وجودِ صُور و فغفوران [نخستین] بوده است.
درگذشتن [از مرگ و زندگی] و تحقق [به دائو] جز این نیست،
و جاودانگی همچون تورِ بزرگی است.
- «دوازدۀ مشق معنویِ خواب از تعالیم کوهستان هوآ» (هوآشّان شّیئِر شّوئِیگُنگ دزُنگجوئِه 華山十二睡功總訣 ).
[استاد] «مائو شِوئِنهان» بر اژدها و ببر چیرگی مییابد:
در درون دل، جانِ زندگانی (چی 炁) را گفتهاند «اژدها»؛
در درون تن، خمیرۀ وجود (جینگ 精) را گفتهاند «ببر».
خشم که مهار شود، اژدها به آبها باز میگردد؛
عواطف که مهار شود، ببر در کوهها نهان میگردد.
ببر و اژدها که آشتی کنند،
نام تو را در شمار «جاودانان» (شیِن 仙) مینویسند.
- «دوازده مشق معنویِ خواب از تعالیم کوهستان هوآ» (هوآشّان شّیئِر شّوئِیگُنگ دزُنگجوئِه 華山十二睡功總訣 ).
جّوانگدْزی (فصل سوم) گوید:
طولِ زندگی متناهی است،
و طولِ دانش نامتناهی.
متناهی را به کار نامتناهی داشتن، بلا انگیزد!
بیدانشی [به این سخن] همانا و
بلا انگیختن همان.
吾生也有涯,而知也旡涯。以有涯隨旡涯,殆已。已而為知者,殆而已矣!- 莊子,第三。
«[جاودانۀ دائویی] سوار بر اژدها» (乘龍圖)، اثر «ما یِوئِن» (馬遠؛ د. 1160-1225م.)
استاد «تْسانگ جیِه»* نویسۀ «دائو» را ابداع میخواست کرد از جهت اشاره به «راز پنهان و امر پوشیده»، پس آن را به صورت 道 بنگاشت. نوشتن آن از دو نقطه (丷) آغاز میشود، نقطۀ سمتِ چپ "یانگِ" بزرگ است، نقطۀ سمت راست "یینِ" بزرگ است، گویی کاربست نمادِ "تای جی" "یین-یانگ" است. این دو در آسمان آفتاب و ماهتاب است، در زمین خرگوش [یشمی] و کلاغ [زرّین] است، و در انسان دو چشم است، در دانش کیمیا[ی درون]، چرخش نور و برگرداندن پرتو است. سپس نمادواژۀ 一 ["ئی"؛ به معنی «یک»، «واحد»] رسمِ میشود که این «یک» دایرۀ وُوجی [یا غایت نیستی] است. این دایره در آسمان قدیم متعلق است به "چیِن" [یا فاعلیت]. «دفتر تغییرات» میگوید: «چیِن گِرد است». در آغاز آفرینش از «یک» شکست [و تَرَک خوردن] آن، آسمان بسط یافت، و دایره به 一 [خط راست به معنی «یک»] تبدیل گشت. دفتر تغییرات میگوید: «چیِن یک (一) است». در دفاتر مقدّس آمده: «آسمان به یک رسد تا صفاء یابد، زمین به یک رسد تا سکون یاید، انسان به یک رسد تا قدّوسیت یابد.»** در آیین کنفوسیوسی گفته میشود: «زبدهاندیشی و وحدتاندیشی»***. در آیین بودایی گفته میشود: «دههزار دَّرمَه به یگانگی باز میگردد»، در سنّت دائویی گفته میشود: «مبدأ را بآغوش کش و یک را بپای». سپس در زیر آن نمادواژۀ自 ["دْزی"؛ به معنی «خود»، «از خود»، «خودبهخود»] رسم میشود که به این معنی است که این دایرۀ 一 و گردیهای آفتاب و ماهتاب همه در وجود خود شخص است. در آیین کفسیوسی گفته میشود: «لحظهای نباید از دائو جدا بود، اگر جدا باشی، آن دیگر دائو نیست.» از ترکیب شکل بالا و پایین [که گفته شد] نمادواژۀ 首 ["شَّو"؛ به معنی «سَر»] حاصل میشود؛ «سَر» یعنی «سرآغاز». تمرینات دائویی آغاز و ارادۀ کاری نیک است. سپس 辶 رسم میشود که بمعنای حرکت و رفتن است. و چرخیدنِ چرخِ حیات و ممات کلّ مراتب وجود است. چنین است معنا و مفهوم نویسۀ «دائو 道».
- از شرح «شّوئِیجینگ دْزی» (水精子) بر «دفتر صفا و سکون» (چینگجینگ جینگ 情靜經)
* «تْسانگ جیِه» (倉頡؛ در حدود 2650ق.م.) از اصحاب فغفور زرد است در قصص چینی که «کشف» نویسههای چینی را بدو منسوب میکنند.
** دائو دِه جینگ، بند 39، عبارات مشابه دارد.
*** شُّو جینگ، 1، 3، 13.
قدرت در دستان انسان کوچک
به شرّ میانجامد.
قدرت در دستان انسان شریف
به خیر میانجامد.
قدرت در دستان «انسان فرهمند»
به «نایافت» [و بیسودی] میانجامد.
چون به نایافت انجامید،
پس به کار «دائو» درکوشیده است.
小人之權歸於惡。君子之權歸於善。聖人之權歸於無所得。惟無所得,所以為道。
- گوانییندْزی (關尹子)، فصل دوم (ستون).
دُرنا، پیامآورِ ایزدان، «ریشسپیدِ اقوامِ پَردار»، سراسر "یانگ" و شمسی است و معمولاً در پیوند است با درختِ صنوبر. درنای سپیدِ خالص در «جزایرِ متبارک» و «پردیس غربی» میزید. نظر به آنکه سپیدِ خالص است، مرتبط است با مرتبۀ پردیسی عصمت و پاکی، و نظر به آنکه پرنده است، رمزِ تعالی و قوای آسمانی است و نیز رمزِ نفْس که از تن تواند پرید. در هنر، این پرنده اغلب همراه است با شهریاران، دانشپروران یا فرزانگان دائویی بزرگ.
- جین سی. کوپر، آشنایی با سنّت دائویی (بلومینگتون: انتشارات وُرلد ویزدم، 2010)، ص 112. (ترجمۀ فارسی این اثر بهزودی از سوی انتشارات حکمت منتشر خواهد شد)
** نقاشی: «درنایان خوشقدم» (瑞鶴圖) اثر فغفور سُنگ هوئِی دْزُنگ (宋徽宗؛ 1082-1135م.)
آن دائو که بتوانندش گفت،
«دائویِ سرمدی» نیست.
آن نام [و نشان] که بتوانندش نامید،
نامِ سرمدی نیست.
«بینام» مبدأِ «آسمان و زمین» است؛
«بانام» مادرِ «دَههزار موجود» است.
پس همواره «بیخواهش» که باشند،
بواطن را مشاهده کنند.
همواره «باخواهش» که باشند،
ظواهر را مشاهده کنند.
این دوگانه را مبدأِ صدور یکی است،
ولی نامها مختلف است.
[نظر به] یگانگی، گویندش: «سرّ».
و «سرِّ این سرّ»
دروازۀ بواطنِ بسیار است.
- لائودْزی، دائودِهجینگ / ترجمه از چینی باستان،
ترجمه و تعلیقات اسماعیل رادپور، نشر زندگی روزانه