آثار منتشر شدۀ مجموعۀ مطالعات دائویی |
آثار منتشر شدۀ مجموعۀ مطالعات دائویی |
چیزی هست محجوب و کامل،
مقدّم بر زایشِ آسمان و زمین.
خاموش و آرام:
قائم به خویشتن است بی دگرگونی؛
در همه جا میگردد و [آن را] خطری نیست؛
میشود که مادرِ آسمان و زمیناش دانند.
نام آن را نمیدانم،
آن را به اشارت گویند «دائو».
...
سرمشقِ انسان زمین است؛
سرمشقِ زمین آسمان است؛
سرمشقِ آسمان «دائو» است؛
و سرمشق «دائو» خودبهخودی است.
- دائو دِه جینگ (ترجمۀ رادپور)، از بند بیست و پنجم.
تصویر: بند 25 از «دائو دِه جینگ»، با خط «وانگ شی جّی» (王羲之؛ قرن 4 م.) هنرمند و نویسندۀ مشهور دودمان «جین».
[استاد] گوانیین[1] به استاد لیِهدْزی[2] گفت:
کلام زیبا آوای زیبا دارد و کلام ناپسند آوای ناخوش. شخصی بلندقامت سایۀ بلند دارد و شخصی کوتاهقامت سایۀ کوتاه.
اسامی, تعیّنبخش آواهاست و جسم اشخاص, تعیّنبخش سایۀ آنها.
از اینجاست که گفتهاند: «بر سخن خویش محتاط باش تا آن را بدانند؛ بر رفتار خویش محتاط باش تا با آن مطابقت یابند».
پس، انسان فرهمند چون برون شدن را بنگرد، به درون شدن علم یابد و چون رفتن را مشاهده کند، به آمدن علم یابد. قاعدۀ پیشپیش دانستن بدینجا تعلّق دارد: امتحان کردن دیگری از طریق محک زدن خویشتن.
اگر مردمان ما را دوست داشته باشند، ما هم آنان را دوست داریم و اگر از ما بیزار باشند، ما نیز چنینایم.
تانگ[3] و وُو[4] جهانیان را دوست داشتند؛ اینک فغفوری! جیِه[5] و جَّو[6] از جهانیان بیزار بودند؛ آنٙک مرگ! مایۀ تدبّر اینهاست.
امّا آنکه هم محک [خویشتن] و هم امتحان [دیگری] حاصل باشد بی بهره یافتن از دائو، همچون بیرون رفتن است نه از در و دروازه [بلکه از دیوار]، و همچون سفر کردن است نه در راه راست [بلکه در بیراهه]. آیا حاصل کردن نتیجه به این شکل سخت و ناممکن نیست؟
در فضایل شّـِننُنگِ صاحب آتش بنگر[7] و در کتابهای دودمانهای شیا، شّانگ و جَّو تفحّص کن، و در سخن همه دانشپروران و اهل خرد تدبّر کن، هرگز بقا و فنا و نزول و صعودی خواهی یافت که از جانب دائو نباشد؟
- دفتر لیِهدْزی، فصل هشتم.
[1] دربارۀ گوانییندْزی بنگرید به: https://t.me/Daoismir/172
[2] لیِهدْزی عارف پرآوازۀ دائویی که دفتر لیهدزی به نام اوست.
[3] شیا جیِه 夏桀 آخرین حاکم دودمان شیا که حاکمی عیاش و ستمگر بود.
[4] شّانگ جُّو 商紂 آخرین حاکم دودمان شّانگ که در ستمگری از شیا جیِه چیزی کم نداشت.
[5] شّانگ تانگ 商湯 موسس دودمان شّانگ.
[6] جَّو وُو وانگ周武王 نخستین فغفور دودمان جَّو.
[7] شِّننُنگ (神農؛ دهقان مینوی) یکی از سه فغفور فرهمند نخستین دورۀ شهریاری چین، مشهور به «فغفور سرخ» و «فغفور آتش» (یاندی 炎帝) در میان دیگر القاب.
關尹謂子列子曰:「言美則響美,言惡則響惡;身長則影長,身短則影短。名也者,響也;身也者,影也。故曰:慎爾言,將有知之;慎爾行,將有隨之,是故聖人見出以知入,觀往以知來,此其所以先知之理也。度在身,稽在人。人愛我,我必愛之;人惡我,我必惡之。湯武愛天下,茲王;桀、紂惡天下,故亡,此所稽也。稽度皆明而不道也,譬之出不由門,行不從徑也。以是求利,不亦難乎?嘗觀之神農、有炎之德,稽之虞、夏、商、周之書,度諸法士賢人之言,所以存亡廢興而非由此道者,未之有也。」
نگاهی صوفیانه بر نخستین بند دائودِه جینگ و شروح پیران دائویی
| نکات زبانشناختی در فهم بند یکم دائودِه جینگ
| بررسی اهمّ تفاسیر سنّتی دائودِه جینگ بر بند یکم
| شرح تطبیقی بند یکم از نظرگاه طریقت اسلامی
4، 6 و 11 اردیبهشتماه 1401، ساعت 17:00 تا 19:00
برای ثبت نام و دریافت لینک ورود، تنها کافی است نام و نام خانوادگی خود را به آدرس ایمیل daoismir@gmail.com یا آیدی تلگرام daodejing (https://t.me/daodejing) ارسال فرمایید.
بائوپُو دْزی گوید: کتابی هست به نام تایچینگ شِّندان (کیمیای روحانی آسمان صفای بزرگ). اصل و قاعدۀ این کتاب از شهریار ازلی (یوئِنجوئِن) آمده است. شهریار ازلی آموزگارِ لائودْزی [در ساحات غیبی] بوده است. کتاب تایچینگ شِّندان نُه فصل داشته است که گفتهاند: سه فصل نخست خود قابل تعلیم و تعلّم نبود و از سه فصل میانۀ آن در نشئۀ دنیا کسی طاقت یادگیری نداشت، پس، [این شش فصل] در زیر سرچشمههای سهگانه [در اعماق زمین] فرو رفت [یعنی از تعیّن جسمانی خارج شد و دیگر در دسترس نیست]. سه فصل واپسین، دقیقاً همان فصول سهگانۀ این کتاب است. شهریار ازلی جاوِدانهای بزرگ بود که یین و یانگ را آشتی میتوانست داد و هماهنگ میتوانست نمود و دیوان و ارباب طلسمات را مقهور بر بارش باران و وزش باد میتوانست کرد. نُه اژدها و دوازده ببر سپید را به یک گردونه میبست و بر آن میراند. بسیاری از جاودانگانِ زیر آسمان در تحت فرمان او بودند....
در این دفتر مقدس آمده است: «خردمندان مهتر با رسیدن به دائو، به کاخ آسمانی عروج میکنند. خردمندان میانهحال با رسیدن به دائو، در پردیس کوئِنلوئِن سکنی میگزینند. خردمندان کهتر با رسیدن به دائو، به درازعمری در همین دنیا دست مییازند». احمقان را باور نیست بدین سخنان و آنها را پوچ میپندارند. اینان از صبح تا شب کاری نکنند جز آنچه به سوی مرگشان میبَرَد و هیچ در پی حیات نیستند، پس آسمان به چه بر ایشان حیات بخشد؟ عامۀ مردمان چیزی نشناسند جز خوراک لذیذ و جامۀ نیکو و رامش و کامش و مال و جاه و بس. دل را وامینهند به فرو رفتن در خواهشهای نفسانی تا ناگاه اجل سر رسد و بمیرند...
این کتاب همچنین گوید: «دائوی حیات جاویدان نه به پیشکش کردن نذر و نیاز است به درگاه ارواح و ایزدان و نه به تمارین کششی (دائویین) و نه به تمارین تنفسی، بلکه لب لباب رفتن به معراج جاودانگی در کیمیای روحانی نهفته است». آموختن آن آسان نیست و عمل کردن بدان دوچندان دشوار است. امّا اگر این اکسیر را برآوری، بقای جاودان هموست.
- از بائوپُودزی، فصول درون (抱朴子內篇) نوشتۀ گِه هُنگ (葛洪؛ 284-364م.)، فصل چهارم.
━━━━━━━━━━━━━
抱朴子曰,復有太清神丹,其法出於元君。元君者,老子之師也。太清觀天經有九篇,云其上三篇,不可教受;其中三篇,世無足傳,當沉之三泉之下;下三篇者,正是丹經上中下,凡三卷也。元君者,大神仙之人也,能調和陰陽,役使鬼神風雨,驂駕九龍十二白虎,天下眾仙皆隸焉…其經曰,上士得道,昇為天官;中士得道,棲集崑崙,下士得道,長生世間。民愚不信,謂為虛言,從朝至暮,但作求死之事,了不求生,而天豈能強生之乎?凡人唯知美食好衣,聲色富貴而已,恣心盡欲,奄忽終歿之徒…又曰,長生之道,不在祭祀事鬼神也,不在道引與屈伸也,昇仙之要,在神丹也。知之不易,為之實難也。子能作之,可長存也。
دائو، دِه و موجودات
دائو مصدر خیر است و دِه (راستی) بنیادِ آن.
خیرِ مهتر خیراندیش نیست؛
دائوی آن، خودبهخود خیر است.
دِه (راستیِ) مهتر راستسوی نیست؛
دائوی آن، خودبهخود راستسوی است.
سر و کار یابندۀ دِه با موجودات چگونه است؟
چون موجودات را در دلِ دریابد،
سرمشقِ ظهور آنان را ادراک میکند،
و به واسطۀ این ادراک، از حدّ طبیعت عالم در میگذرد.
چون طبیعتِ عالم بهکلّی تُهی شد،
موجودات همه با دائو و دِه یکی است.
道者善之長,德者善之基。上善不善,其道自善。上德不德,其道自德。德之所得,何物得?乃得之於心,明之於理,以盡天下之性。性虛好生,故物物同於道德也矣。
- از رسالۀ اسرار دائویی (دائوشِوئِن پیِن 道玄篇)، نوشتۀ وانگ دائویِوئِن (王道淵؛ ؟-1380م.) فصل 12.
- نقاشی: جّائو مِنگفُو (趙孟頫؛ 1254-1322م.)
سنّت چیزی است که از دائو زاده شود. ذات دائو را نام نیست، بهاجبارش اگر نامیم، گوییم دائو. همچنین، ذات سنّت را صورت نیست، اگر لفظی وام گیریم، با لفظ سنّت بدان اشاره میکنیم. ذات و حقیقت سنّت مشتمل است بر دو وجه نیستی و هستی. اگر سخن از وجه نیستیاش باشد، چیزی نیست مگر تجلّی دائو. اگر سخن از وجه هستیاش باشد، چیزی نیست مگر کاربست و ابزار. تحقّق باطن آن (در درون خویشتن) پرداختن بدان جنبۀ نیستیاش است و تخلّق به ظاهر آن پرداختن به کاربرد و فایدت آن است. همچنانکه گفتهاند که صورتها از بیصورتی پدید آید و به تبع آن چیِن و کوئِن (آسمان و زمین) حیات یابند، همچنین ظاهر سنّت ظهورِ بیدانشی است و به تبع آن دانش راستین حاصل آید.
- مجموعه آثار تایگو (تایگُو جی 太古集)، مقدمه.
- هائو داتُنگ (郝大通؛ 1149-1212م.)، ملقب به تیِنژاندْزی (恬然子؛ استاد خاموش) و تایگو دائوژِن (太古道人)، یکی از پیران هفتگانۀ طریقت خلوص تام (چِوئِنجِّن 全真).
教者,道之所以生也。道本無名,強名曰道。教本無形,假言顯教。教之精粹,備包有無。故以無言之,存乎道體。以有言之,存乎器用。體之以爲無,用之以爲利。若曰有形生於無形,則乾坤安從而生;用教化於無知,則真知安從而出。若夫太極筆分,三才定位,布五行於玄極,列八卦於空廓,發揮七政,躔次紀綱,垂萬象於上方,育韋靈於下土。
بدانکه سفرها بر دو نوع است. نوع اول آنکه به دیدن مناظر زیبای کوهساران و آبها و سرخی و سبزی گلها و درختان روند، یا آنکه همچون بعضی مردمان به دیدار شکوه شهرهای بزرگ خوش شوند، یا همچون بعضی دیگر از دیدن بناهای معابد و خلوتخانهها به وجد آیند، یا همچون بعضی دیگر مشتاق ملاقات دوستان باشند، یا همچون بعضی دیگر در پی جامهها و خوراکها باشند. اینگونه مردمان اگرچه دههزار فرسنگ سیر کنند، سفرشان حاصلی ندارد جز خستگی تن و از کف دادن توان. و اگرچه همه تماشاگههای زیر آسمان را بینند، چیزی نیابند جز پریشانی دل و فرسودگی جان. چنین است سیر و سفر بیهودۀ عامّۀ مردمان.
اما نوع دیگر آن است که در فطرت و طینت سیاحت کنند و در پی بواطن و اسرار روند. از کوهسارهای بلندِ دشواریهای سلوک، صعود کنند و در پی اخذ معرفت از معلّمان، خستگی نپذیرند. از آبهای متلاطم و موّاج هوی بگذرند و سرمنزل دائو را سراغ گیرند بیآنکه از پا افتند، چندانکه با شنیدن کلامی از پیران، نور کامل در درون ایشان پرتو افکند. پس، امور بزرگ حیات و ممات را درک کنند و سالکِ خلوص تامّ گردند. این چنین کسان بهواقع در سیر و سفر راستین هستند.
- پانزده گفتار وانگ چُْنگیانگ در باب بنیاد نهادن تعلیم ( 重陽立教十五論)، فصل دوم.
凡遊歷之道有二:一者看山水明秀,花木之紅翠。或玩州府之繁華,或賞寺觀之樓閣,或尋朋友以縱意,或爲衣食而留心。如此之人,雖然萬里之途,勞形費力,遍覓天下之景,心亂氣衰,此乃虛雲遊之人。二者參尋性命,求問妙玄。登險之高山,訪名師之不倦;度喧轟之運水,問道無厭。若一句相投,便有圓光內發。了生死之大事,作全其之丈夫。如此之人,乃真雲遊也。
مشاهدت درونی بسی بهتر از سفرِ برونی است.
سفر در برون گشت و گذار در میان موجودات است،
و مشاهدت درون یکی شدن با خویشتن است.
[مسافر برون] با رسیدن به مقصد،
ناشناختهها را میجوید؛
[مسافر درون] با حصول مشاهدت،
ناشناختهها را میبیند.
- لیِهدزی (列子)، دفتر تهیگی گرداب (چُنگشِو جینگ 沖虛經).
務外遊不如務內觀,外遊者求備於物,內觀者取足於身。至游者不知所適,至觀者不知所視。
مراد از کیمیای زرّین، همچو زر سخت و همچو کیما کامل شدن است: اعادۀ صفا، احیاء نورانیت. پس، «فطرت» را رمزاً گویند کیمیای زرّین: کیمیا، آتشدان و دیگ، اجزاء انوشدارو.
شعر:
چیزی است از گذشته تا کنون،
بیصورت، بیکیف،
نه هرگز کم شده نه هرگز بیش،
بیوقفه پیوسته برپا،
در تیزی و سختی چون زرّ،
در سرخی چون آفتاب.
- لی دائوچّوئِن (قرن 13 م.)، لبّ کتاب یی در سه آسمان (سانتیِن ییسوئِی 三天易髓).
金丹者,如金之堅,如丹之圓,愈鍊愈明,故喻性為金丹也。丹,爐鼎也,藥物也。頌曰。亘古此物,無形無質。無欠無餘,無休無息。其利如金,其紅如日。
همانا تهی و ساکن و خموش و بیتعین و بیکیفیت و یگانه و بیفعل است خاستگاه دههزار موجود. با اشراقِ نورِ او به واسطۀ روی در جنوب داشتن، یائو شهریار گشت. با اشراقِ نورِ او به واسطۀ روی در شمال داشتن، شّوئِن وزیر شد. این نور برای بالانشینان، هنر و دِهی فغفوران و پسر آسمان است و برای کسانی که پستی گیرند، طریقه و دائوی فرهمندان رازآمیز و فغفوران بیغش است [که حکومت ظاهری نداشتهاند].
- جّوانگدْزی، فصل سیزدهم.
夫虛靜恬淡,寂寞無為者,萬物之本也。明此以南鄉,堯之為君也;明此以北面,舜之為臣也。以此處上,帝王天子之德也;以此處下,玄聖素王之道也 。